سازمان اقدام آشکار جهانی

خشم مخملی – معرفی کتاب

خشم مخملی

معرفی کتاب

هوداد طلوعی – کارشناس ارشد روانشناسی

یکی از کتاب‌هایی که در چند سال اخیر مورد توجه برخی از همجنس‌گراهای مرد در آمریکا قرار گرفته‌٬ کتاب Velvet Rage نوشته Alan Downs بوده است. نظر من به این کتاب زمانی جلب شد که دو تن از مراجع‌انم خواندن آنرا به من پیشنهاد کردند.

نویسنده که یک روانشناس بالینی است سعی کرده در این کتاب مشکلات همجنس‌گراهای مرد را ریشه‌یابی و در نهایت راه حل ارایه بدهد. تلاش نویسنده در ارایه یک مفهوم‌بندی جامع و کامل از مشکلات همجنس‌گراهای مرد و نهایتا ارایه راه حل‌هایی برای تمام این مشکلات باعث شده نوشتار در جاهایی اغراق آمیز و سطحی‌نگر به‌نظر برسد.  

اما در عین حال٬ نویسنده توانسته به شکل ماهرانه‌ای به تجزیه تحلیل یکی از مشکلات اصلی همجنس‌گراها بپردازد٬ یعنی همان احساس شرمی که از اولین روزهای زندگی یک همجنس‌گرا در حال شکل‌گیری بوده است.  

در اینجا سعی بر آن است که با استفاده از برخی مفاهیم طرح شده در این کتاب٬ برخی مفاهیم مرتبط از منابع دیگر٬ و همچنین ارایه یک مثال٬ به بررسی این احساس شرم و نهایتا احساس خشم در همجنس‌گراها بپردازیم.

یکی از بحث‌هایی که در رابطه با مشکلات همجنس‌گراها مطرح می‌شود٬ همان هموفبیا یا همجنس‌گراهراسی درونی شده است.  یعنی وقتی که خود فرد همجنس‌گرا٬ بدلیل همانند‌سازی با محیط اطرافش٬ حاضر به پذیرش هویت جنسی خویش نیست٬ نسبت به خود واهمه دارد و یا از خودش متنفر است.   

در این کتاب سعی شده قدمی فراتر از این تعریف برداشته شده٬ تا نسبت به احساسی که فرد همجنس‌گرا در نتیجه این هموفوبیای درونی شده از آن رنج می‌برد پرداخته شود.  نویسنده توضیح می‌دهد زمانی که پسربچه همجنس‌گرا به مقایسه خویش با دیگر پسرها می‌پردازد٬ پی‌می‌برد از خصوصیات و تمایلاتی برخوردار است٬ که نه تنها در مقایسه با دیگر پسرها متفاوت است و در نظر اجتماع ناپسندبه شدت و غیر قابل قبول به حساب می‌آید.  

پسربچه همجنس‌گرا قادر نیست از همان کودکی قوانین جامعه و محیط اطراف را به چالش بکشد٬ زیرا برای امنیت خودش به جامعه نیازمند است. نقد ارزش‌های جامعه برایش به معنی از دست دادن احساس امنیت است. بنابراین نه تنها در چشم پسربچه‌ همجنس‌گرا٬ بلکه در چشم اکثر کودکان جامعه «خوب» و «صحیح» به حساب می‌آید. 

از اینجا به بعد است که پسربچه همجنس‌گرا حامل رازی بزرگ می‌شود٬ رازی که برملا شدنش از نظر او می‌تواند فاجعه‌بار باشد. او تلاش می‌کند به هر قیمتی شده رازش را مخفی نگه دارد. از همان زمان است که به اصطلاح خود واقعی‌اش را مخفی٬ و ظاهری جامعه پسند از خود ارایه می‌دهد.

اما با توجه به پذیرش بی قید و شرط ارزش‌های اجتماعی٬ تصورش این است که حقیقت وجودی او فردی «بی‌ارزش» است٬ بگونه‌ای که هیچ مقدار از پیشرفت در زندگی هم قادر به جبران آن نخواهد بود.

آلفرد آدلر Alfred Adler مفهومی ارایه می‌دهد به اسم عقده حقارت Inferiority Complex.  از نظر آدلر کودک خودش را در مقابل جامعه حقیر می‌بیند. نهایتا کودک برای جبران این عقده حقارت دست به حرکت می‌زند٬ که در نتیجه ممکن است هنرمند٬ دانشمند و یا تاجر موفقی بشود.  

پسربچه همجنس‌گرا علاوه بر عقده حقارت٬ از این احساس نیز رنج ببرد که هیچ مقدار از موفقیت در زمینه‌های مختلف قادر به اصلاح«ذات غیر قابل قبول» او نخواهد بود.  حتی در صورتی که تمام جامعه نیز روزی به ستایش او بپردازند٬ با خودش فکر می‌کند آنچه مورد توجه قرار گرفته٬ خود تصنعی اوست٬ و خود واقعی‌اش در هر صورت «بی ارزش» و مطرود خواهد بود.

نتیجه این افکار حس دردناک شرمساری است که از زمان کودکی در وی شکل گرفته٬ رشد کرده و تبدیل به هیولای وحشتناکی شده که انگار سایه‌اش همواره بر سر اوست.  

بسیاری از همجنس‌گراهای مرد به دلایل مختلف هرگز اقدام به آشکارسازی نمی‌کنند. علاوه بر این دیده شده٬ آن‌هایی هم که اقدام به آشکارسازی کرده‌اند٬ در بسیاری از موارد بطور ناقص صورت گرفته٬ به این معنی که برخی از اطرافیان‌شان اطلاع دارند و برخی هنوز اطلاع ندارند.

در کشوری مانند ایران٬ آشکارسازی می‌تواند عواقب خطرناکی برای فرد بدنبال داشته باشد. از جمله؛ طرد شدن از سوی خانواده و قطع منابع حمایتی همچون منابع مالی٬ از دست دادن شغل و محل سکونت٬ مورد آزار و اذیت‌های مختلف قرار گرفتن٬ و همچنین تهدید‌های جانی.

در آمریکا٬ گرچه امروزه در نتیجه سالیان دراز مبارزات اجتماعی و تحقیقات علمی و غیره٬ همجنس‌گراها از حقوق مختلف اجتماعی برخوردار شده‌اند٬ اما هنوز شاهد این هستیم که بعد از آشکارسازی خطرات جدی عاطفی آنها را تهدید می‌کنند.

زمانی که فرد همجنس‌گرا اقدام به آشکارسازی می‌کند٬ قادر می‌شود به اصطلاح خود واقعی‌اش را به دیگران نشان بدهد. بنابراین این فرصت را پیدا خواهد کرد که به تلاش و پیشرفت خود در زندگی معنی ببخشد. زیرا این‌بار در صورت موفقیت٬ این خود واقعی‌اش خواهد بود که مورد ستایش قرار می‌گیرد. اما بخشی از جامعه تقریبا از هر فرصتی استفاده می‌کند که مستقیم یا غیر مستقیم متفاوت بودنش با اکثریت را به او یادآوری کند.

این بدین معناست که افراد همجنس‌گرا در صورت تلاش خیلی زیاد نیز همچنان از شرایطی برابر با دیگران برخوردار نخواهند بود.  

وقتی فرد همجنس‌گرا پی‌می‌برد که علی‌رغم تحمل رنج آشکارسازی و تمام تلاش‌هایش در زندگی همچنان قادر به برخورداری از یک شرایط برابر با دیگر افراد جامعه نیست٬ علاوه بر احساس شرمساری٬ دچار خشم زیادی نیز می‌شود.  البته جلوه این خشم در افراد متفاوت است.

این خشم گاه به سمت بیرون هدایت می‌شود و گاه به سمت خود فرد٬ که می‌تواند به نتایجی همچون اضطراب٬ افسردگی و خودکشی ختم بشود.

همانطور که گفته شد٬ در زمان کودکی فرد قادر به چالش کشیدن جامعه و ارزش‌های آن نیست. زیرا احساس امنیت خودش را از دست می‌دهد. اما در بزرگسالی٬ زمانی که قادر است روی پای خود ایستاده٬ حرکت کند٬ و نیازهای اولیه‌اش یعنی آب و غذای خودش را تهیه کند٬ می‌تواند تعریف‌ها٬ ارزش‌ها و قرارداد‌های اجتماعی را به چالش بکشد. البته نه با هدف اثبات خودش به جامعه. بلکه قبل از هر کسی و هر چیزی٬ با هدف اثبات خودش به خودش و دستیابی به احساس ارزشمندی به عنوان یک انسان٬ فارق از هویت جنسیتی٬ گرایش جنسی٬ و یا نداشته‌ها یا داشته‌هایی همچون زیبایی٬ علم و یا ثروت.

همانطور که در ابتدا اشاره شد٬ ساده‌انگارانه خواهد بود اگر تصور کنیم که گفتگو در این‌ رابطه می‌تواند به حل این مشکلات ختم شود. اما هدف از در میان گذاشتن این مطالب کمک در تعریف اهداف و تلاش برای ترسیم مسیر حرکت بسوی آن اهداف است.  

 

متن منتشر شده در اینجا تنها به منظور ارایه اطلاعات مفید درباره موضوعات مورد بحث است. نظرات و عقاید نویسنده‌ لزوما نظر و عقیده سازمان آوت‌رایت نیست و مسئوليت مطالب مندرج در هر مطلب برعهدۀ نويسنده است.