- برای خواندن متن کامل گزارش به زبان فارسی اینجا را کلیک کنید
- برای خواندن متن کامل گزارش به زبان انگلیسی اینجا را کلیک کنید
- برای خواندن متن کامل ضمیمه گزارش به زبان انگلیسی اینجا را کلیک کنید
(…)
بخش هفت. زن همجنسگرا، مرد همجنسگرا، دوجنسگرا، و تراجنسیتی
44. شاهد در مصاحبه خود میگوید که بخاطر فعالیتهای مرتبط به گرایش جنسی خود، دو مرتبه به زندان افتاده بود. میگوید در مرتبه نخست، یک مأمور دولتی خودش را جای یک مرد همجنسگرا جا زده بود و با او از طریق یک وبسایت دوستیابی همجنسگرایان، قرار ملاقات گذاشته بود. این شاهد گزارش میدهد او را مورد سوءاستفاده فیزیکی قرار دادند، کاملاً عریان کردند و بدن او را گشتهاند. او همچنین میگوید چندین روز بدون هیچگونه تماسی با خانواده خود در زندان باقی مانده است. او میگوید مجبور به امضای شهادتنامهای شده است که متن آن میگفت دست به «تفخیذ» زده است (یعنی رابطه همجنسگرایانه بدون دخول آلت داشته است)، قاضی به او فحش داده است و او را به 100 ضربه «حد» شلاق محکوم کرده است که به ستون فقرات او و بر روی ناحیه کمر او زده شد. همین شاهد در فرودگاه باری دیگر همراه جمعی از دوستان خود بازداشت شد، آنها برای خداحافظی با دوستی دیگر در آنجا گرد هم آمده بودند. این گروه از مردان را متهم به «ایجاد مرکز فساد برای انجام اعمال غیر قانونی جنسی» متهم ساختند و همچنین به «انجام گناهانی مانند پوشیدن لباس جنس مخالف، آرایش کردن و بوسههای شهوانی بر صورت همدیگر زدن» متهم شدند. تمامی آنها 12 روز را در زندان گذراندند. آنها در آنجا همگی در محیطی غیر بهداشتی و با فضایی بسیار محدود نگهداری شده بودند. همین شاهد میگوید این بار هم برای آنها حکم شلاق صادر شده بود. هرچند این حکم اجرایی نشد و او را با وثیقهای بیش از حد بالا از زندان آزاد کردند. والدین شاهد از ملک شخصی خود استفاده کردند تا وثیقه آزادی پسرشان باشد. او از آن زمان از کشور خارج شده است.
45. شاهد در مصاحبه خود میگوید که پدرش او را کتک میزد و مدیر مدرسه او را تنبیه میکرد، چون او رفتاری «زنانه» داشت. میگوید مجموع این رفتارها او را دچار افسردگی ساخت و نمیتوانست با این شرایط جایی کار پیدا کند. در سال 2007 او به یک مهمانی مخصوص همجنسگرایان شهر خود رفت. لباسشخصیها به این مهمانی یورش میآورند. آنها مهمانها را مجبور میکنند بر روی زمین دراز بکشند و دستهایشان را از پشت میبندند و آنها را با باتوم و بطری شیشهای میزنند. شاهد میگوید تعدادی از آنها را به یک مرکز محلی اطلاعاتی میبرند. در آنجا آنها را مسخره میکنند، تمامی لباسهایشان را از آنها میگیرند و آنها را مجبور میکنند تا کف سلولهای آنجا بخوابند و 4 یا 5 روز طول میکشد تا آنها را به زندان منتقل کنند. آنها همگی در زندان کتک میخورند، عریان آنها را میگردند، به آنها فحش میدهند، در زندانی کوچک آنها را کنار هم میچپانند. در آنجا بازجوها سوالهای آزاردهنده جنسی از آنها میپرسند. شاهد به دو سال زندان محکوم میشود چون «کمک کرده بود تا یک مهمانی برگذار شود که در آن الکل مصرف شده بود و حاضرین در مهمانی گناه کرده بودند». هرچند شاهد میگوید در مهمانی الکل سرو نشده بود. بعدها وقتی داستان در رسانهها منتشر شد، او را از کار خود اخراج کردند. شاهد از آن زمان از کشور خارج شده است.
46. این شاهد در همان مهمانی حاضر بود که شاهد پیشین صحبتاش را کرده بود. او جدا از شاهد نخست میگوید مأمورها به مهمانی آنها یورش آوردند. آنها تمام حاضرین در مهمانی را مجبور کردند بر روی زمین دراز بکشند و با پوتینهایشان به آنها لگد میزدند. برخی هم از باتوم برای زدن آنها استفاده میکردند. شاهد را دستبند و چشمبند زده به همان مرکز تأدیب میبرند، او همراه دیگر بازداشتیها کف زمین میخوابد. او را پیش قاضی میبرند، قاضی به او توهین میکند. او را به جریمه نقدی محکوم میکنند و آزاد میشود. او باور دارد زمان زیادی در بازداشت نبوده است چون او هر گونه آشنایی نسبت به این موضوع که این مهمانی همجنسگرایان بوده است را رد کرده است و اینکه خود همجنسگرا است. او از آن زمان از کشور خارج شده است.
47. شاهد میگوید در کودکی، معلمها بطور مکرر او را بهخاطر رفتاری «زنانه» تنبیه کرده بودند و مدیر، والدین او را برای شکایت به مدرسه میخواست. در نوجوانی، پسرهای محل، او را مورد تجاوز گروهی قرار داده بودند. او با پلیس تماس نگرفت چون میگفت: «در جامعهای زندگی میکردم که پلیس از من حمایت نمیکرد. بلکه کاملاً برعکس، پلیس دنبال آدمهایی مثل من میگردد.» در جوانی، شاهد چهار مرتبه توسط پلیس محلی در پارکی بازداشت شد که محل تجمع همجنسگرایان شهر بود. هر مرتبه، از او میخواستند تعهدنامهای را امضا کند که «درست رفتار خواهد کرد» و سپس او را آزاد کرده بودند. هر مرتبه ماموری متفاوت او را بازداشت کرده بود اما باور داشت اگر یک پلیس او را دو مرتبه میگرفت، عواقب آن برایش بسیار جدی میشد. از زمان بازداشت چهارم، او از کشور خارج شده است.
48. شاهد، یک مرد تراجنسیِ افتوام (زنی که مرد شده است،) میگوید توسط پدرش بهخاطر رفتارهایی که «زنانه نبودند» کتک میخورد. او سراغ پلیس نمیرفت، چون او را در شهر خود دختر در نظر میگرفتند و «چون دختر بودم، پدرم بطور قانونی میتوانست هر چه میخواست با من بکند.» پس از یک سال اقامت در خانه یک دوست، توسط پدر بازداشت شد. شاهد را به مدرسه بازگرداندند، هرچند مامورهای لباس شخصی او را شبی بازداشت کردند که همراه دختر محبوب خود بود. مامورها کارت ملی او را دیده بودند و متوجه شدند از نظر قانونی دختر است و او را به زندان زنانه بردند. جایی که او را مسخره کرده بودند و لمساش کرده بودند و آلت تناسلی و پستانهایش را گشته بودند. او را مجبور کردند تعهدنامهای را امضا کند که درست و «صحیح» مثل یک زن لباس بپوشد و سپس او را آزاد کرده بودند. او از آن زمان از کشور خارج شده است.