حسین علیزاده هماهنگ کننده برنامه منطقه ای خاورمیانه و شمال آفریقای سازمان اقدام آشکار جهانی در بخش دوم مصاحبه خویش با عرصه سوم، مهمترین مسئلهای که دگرباشان جنسی در منطقه خاورمیانه با آن روبرو هستند را فقر فرهنگی و عدم درک مسائل واقعی آنان از سوی جامعه میداند. او در ادامه این مصاحبه با جزئیات بیشتری این مسئله را شکافته است.
منبع: عرصه سوم
مسائل فرهنگی تا چه میزان بر حقوق دگرباشان جنسی تاثیر دارد؟ طبیعی است که دولتها موظف هستند حقوق همه شهروندان را تامین کنند. اما مشکلات فرهنگی نیز در این رابطه وجود دارد نظر شما در این باره چیست؟
مسئله باز هم به همین فقر فرهنگی باز میگردد. ببینید در ایران اساسا آزادی جنسی وجود ندارد. چه برای همجنسگرا و چه برای غیر همجنسگرا. مرد و زن خارج از رابطه ازدواج نمیتوانند با هم ارتباط داشته باشند. افراد نمیتوانند آزادانه برای انتخاب شریک زندگی خود تصمیم بگیرند. بنابراین ما از جامعهای صحبت میکنیم که حق انتخاب در آن وجود ندارد. در تمام کشورهای غربی وقتی درباره عمل زنا صحبت میشود، یعنی شما با کسی ازدواج کردید و بعد از ازدواج، با شخص دیگری رابطه جنسی برقرار کنید. اما اینکه شما از قبل از ازدواج رابطه جنسی داشته باشید این جرم نیست بلکه عادتی است بسیار رایج. اما در قانون ایران همه اینها – چه عمل جنسی قبل از ازدواج و چه خیانت به همسر- جرم محسوب میشود و یک نوع مجازات دارد. بنابراین ما درباره جامعهای صحبت میکنیم که مسئله آزادی جنسی در آن کشورها حل نشده است. در جایی که آزادی جنسی برای عموم مردم وجود ندارد، نمیشود گفت به همجنسگرایان آزادی جنسی بدهید. در جایی که برابری زن و مرد وجود ندارد نمیتوان گفت به ما آزادی جنسی بدهید.
اما این محدودیتهایی است که حکومت ایجاد کرده است. چه ارتباطی میان این محدودیتها و فقر فرهنگی وجود دارد؟
من برای شما قانون را خواندم. اینکه قانون مجازات اسلامی میگوید مجازات فاعل و مفعول متفاوت است دلیل دارد. از نظر علمای اسلامی کسی که فاعل است را صد ضربه شلاق میزنند و قضیه رو جمع میکنند. چون میگویند او مردانگی خود را حفظ کرده است. اما کسی که مفعول واقع شده مردانگی خود را از دست داده و تبدیل به زن شده بنابراین اعدامش کنید. این از نظر فرهنگی یک فاجعه است. شما میدانید که در جامعه ما زن طبقه دوم است و حقوق مساوی با زن ندارد. به محضی که مفعول واقع شدید به زن تبدیل میشوید. پس اعدامش کنید تمام شود برود. منطق اینها این است که چطور ممکن است فردی که مرد متولد شده به رفتار زنانه تن دهد! این ناشی از همان فقر فرهنگی است که در جامعه ما وجود دارد. حکومت بخشی از آن است اما مشکل اصلی ما جامعه است.
اما در کشورهای همجوار ایران نیز چنین مشکلاتی وجود دارد؟
بله. این مشکل فقط خاص ایران نیست.متاسفانه نه تنها در ایران بلکه در کلیه کشورهای منطقه این مشکل وجود دارد. در همین ترکیه که نه قانون لواط و نه قانون مجازات اسلامی وجود دارد نیز این مسائل دیده میشود. در بسیاری از شهرهای ترکیه هنوز هم که هنوز است با دگرباشان جنسی دشمنند. دو سال پیش یک موسسه نظر سنجی یک آماری تهیه کرده بود. در این نظر سنجی از مردم پرسیده بود آیا حاضرید که یک همجنسگرا همسایه شما باشد، ۷۰درصد گفته بودند خیر. پرسیده شده بود آیا حاضرید از یک همجنسگرا غذا دریافت کنید در پاسخ گفته بودند اگر بگیریم دور میریزیم. حاضر نیستیم لب به غذاشون بزنیم. چون غذای آنها کثیف است. پرسیده بودند آیا حاضرید شهردار شما یک همجنسگرا باشد، گفته بودند حاضریم یک فرد الکلی و یا فردی که زن خود را کتک میزند شهردار شود اما راضی نیستیم یک همجنسگرا شهردار شود. فقط از نظر منفوریت دزدها بودند که از همجنسگرایان در رتبه بالاتری قرار داشتند.
شما ریشه این مسئله را در کجا می بینید؟
همه اینها به نظام تربیتی باز میگردد که از بچگی به ما آموخته است که زن یک طور رفتار میکند و مرد به طور دیگر. بنابراین افراد وقتی وارد جامعه میشوند نمیتوانند بپذیرند که اینها همه توهماتی اشتباه است. در حال حاضر جامعه تغییر کرده است. پیشرفت دنیا بهخاطر برابری حقوق زن و مرد و تلاش برای برابری انسانها آن بوده است. زشت است که در قرن ۲۱ بگوییم زن نصف مرد است و یا بیضه چپ مرد به اندازه کل وجود زن ارزش دارد. ولی در نظام قانونی ایران این صحبتها عادی است و متاسفانه بعضی مردم نیز به اصطلاح آب از دهانشان جاری میشود وقتی این حرفا را میشنوند.
از صحبت شما میشود این گونه برداشت کرد که نگاه حکومت و مردم درباره حقوق جنسی در جامعه ایران یکسان است. چه دلیلی برای آن دارید؟
زمانی که اتحادیه اروپا قطعنامه سوم آوریل را درباره راهبردشان درباره روابط با ایران تصویب کرد، در یکی از مواد این قطعنامه به حقوق فردی انسانها اشاره شده است. در این ماده از جمله اشاره شده که احترام به هویت جنسی و حقوق جنسی افراد رعایت نمیشود. از این موقع سروصدایی در داخل ایران به راه افتاده است و از رئیس مجلس تا آقای نقدی فرمانده بسیج، آقای فیروزآبادی رییس ستاد مشترک نیروهای مسلح یا امام جمعه تهران راه افتادهاند و وا اسلاما سر داده اند که “مردم! اروپاییها میخواهند همجنسبازی را آزاد کنند.” حالا چرا این اتفاق میافتد؟ بخاطر اینکه میدانند مردم ذهنیت درستی از قضیه ندارند، بنابراین وقتی میخواهند با غربیها بجنگند به این مسائل متوسل میشوند و به قول آقای فیروزآبادی میگویند که هدف اتحادیه اروپا این است که میخواهند همجنسبازی را در ایران رواج دهند تا فرهنگ سنتی ما نابود شود.
بنابراین مشکل ما این است که ما فرهنگی داریم که درک درستی از مسائل جنسی ندارد و تا ما نتوانیم این مشکل رو حل کنیم نه میتوانیم مسئله قانونی آن را حل کنیم و نه مسئله مذهبی آن را. در ایران مشروب خوردن هم مجازات دارد، تماشا کردن ماهواره هم ممنوع هست و همچنین استفاده از فیس بوک. اما کسی به این چیزها توجه نمیکند و همه کار خودشان را میکنند. چرا؟ چون این مشکل برایشان حل شده است و میدانند این قوانین مسخره است. اما وقتی به مسئله دگرباشان جنسی میرسیم میگویند اسلام گفته است حرام است یا قانون گفته است ممنوع است و این جور استدلالات را به رخ ملت میکشند.
ممکن است نمونههای روشنتری برای ما مثال بزنید؟ از کسانی که به خاطر مسائل فرهنگی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند؟
ما از حدود ۵۰ مورد از کسانی که به خاطر همجنسگرا بودن از کشور خارج شدهاند مصاحبه کردهایم. تقریبا اکثر این افراد کسانی بودند که بخاطر خانواده اذیت شدند یا در کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. در مدرسه، در محیط کار در جامعه، در دانشگاه. موردی برای من تعریف میکرد از سوی پلیس بازداشت و بعد از سوی بسیجیها مورد تجاوز قرار گرفته بود. مورد دیگری برای تعریف میکرد که لیسانس حسابداری داشت اما نمیتوانست کار پیدا کند چون قیافهاش زنانه بود و نهایتا مجبور شده بود در یک شهر کوچک پیتزا فروشی کند اما آنجا هم حاضر نبودند به او کار بدهند چون میگفتند قیافهات زنانه است و مردم از این بابت ناراحت میشوند و نهایتا مجبور شد به ظرف شویی در رستوران تن بدهد. یا موردی بود که میگفت در دبیرستان معلمش بهش تجاوز کرده بود و وقتی داستان را به مدیر مدرسه گفته بود او در جواب داده خود تو میخواستی این طور شود، چون مثل زنها ادا در میاری.
در اسنادی که از سوی سازمان شما ارائه شده است به نقش ۸۰ کشورمشخص که در آنجا حقوق دگرباشان جنسی نقض میشود اشاره کردید و ما نیز در چند سال گذشته حداقل در فرانسه شاهد تظاهرات صدهاهزار نفری علیه همین حقوق بودیم. کشوری که از نظر آزادیهای اجتماعی و سیاسی دارای رتبه بسیار بالایی در جهان غرب است. این مسئله را چطور ارزیابی میکنید؟
در فرانسه مورد بسیار مشخصی بود. مسئله بر سر این نبود که همجنسگرایان را اعدام کنیم یا نکنیم. اختلاف بر سر این بود که ازدواج دگرباشان قانونی بشود یا نشود. اما در ایران دعوا، دعوای دیگری است. این دو را نباید با هم اشتباه کرد. مسئله سازمان ملل این نیست که شما ازدواج دگرباشان جنسی را به رسمیت بشناسید یا نشناسید. اتفاقا در اروپا نیز بحثهایی زیادی در این رابطه صورت گرفته بود و نهایتا به این نتیجه رسیدند که ازدواج دگرباشان جنسی مسئله حقوق بشر نیست. اما اینکه افراد حق و حقوق برای زندگی دارند، این مسئله حقوق بشر است. اینکه افراد حق کار و تحصیل داشته باشند، این جز حقوق بشر است. حکومت موظف است برای همه تامین امنیت کند. چه از کسی خوشش بیاید چه نیاید. فرق مسجد و حکومت این است که اگر شما از کسی خوشت نیامد می توانی بگویی از فردا مسجد نیا. این را میشود پذیرفت. اما حکومت ارث پدر کسی نیست. متعلق به تمام افراد مملکت است. بنابراین چه کافر، چه مسلمان، چه بهایی و چه یهودی، چه یک چشم داشته باشد چه دو چشم، چه همجنسگرا چه غیر همجنسگرا. به واسطه انسان بودن، همه افراد حقوق مساوی دارند و دولت موظف است به همه یکسان نگاه کند چه در دادگاه، چه برای یافتن کار و چه در مورد حق تحصیل. اما در ایران و خیلی از کشورهای خاورمیانه وضعیت به این گونه نیست و وقتی اعتراض میکنیم میگویند در غرب نیز با حقوق این افراد مخالفت میشود. در غرب کجا افراد را از حقوق اولیه انسانی محروم و به آنان تجاوز جنسی میکنند بخاطر اینکه دگرباش هستند؟
چه محدودیتهایی به طور مشخص از سوی خانوادهها وجود دارد؟
اولین مسئلهای که دگرباشان در ایران دارند خانواده است. یعنی خانواده است که ابتدا آنان را طرد میکند. بچهای را بزرگ میکنند اما بعد از ۱۵ سال یا ۱۸ سال که متوجه میشوند که فرزندشان دگرباش است میگویند آبرو ما را بردید و بمیرید بهتر است برای ما. اتفاقا سال گذشته فیلمی در سینمای ایران پخش شد به نام “آینههای روبرو” که درباره ترانسها بود. پدری در این فیلم میگفت ای کاش فرزندم کور بود، معلول جسمی بود، ای کاش بیماری ذهنی داشت اما ترانس نبود. واقعا تصور جامعه ما این است که ترجیح میهند فرزندانشان عقب مانده ذهنی باشد اما ترانس نباشد.
اولین مشکلی که این افراد دارند این است که هیچ حمایتی از جانب خانوادهشان ندارند. خانواده طردشان میکند. جامعه طردشان میکند. اگر مورد تعرض واقع شوند نمیتوانند نزد پلیس یا دیگر مراجع قانونی بروند. خیلی از این افراد به خاطر نبود این حمایتها به خود فروشی کشیده میشوند. چرا که این افراد منبع درآمدی ندارند و دیگر آنکه افراد جامعه فکر میکنند ازاین افراد میتوان به سادگی سوءاستفاده جنسی کرد.
در حال حاضر هیچ مرجعی نیست که از دگرباشان حمایت کند. موردی بوده است که به همین دلیل وقتی درخواست پناهندگی داده خود را سیاسی معرفی کرده در حالی که اصلا سیاسی نبوده و بعد از آن که درخواستش رد شده حقیقت را بازگو کرده است. چون ترسیده است که اگر بگوید دگرباش است مردم به او بخندند. چون از بچگی به او گفتهاند که این زشت است و مایه آبروریزی است. متاسفانه بسیاری از دگرباشان جنسی همچنان با این مشکلات فکری و روحی دست به گریبانند. بعلاوه که شما وقتی وارد جامعه ایرانی در اروپا یا آمریکا میشوید نیز متاسفانه خیلی از ما ایرانیها هنوز آن فرهنگ همجنسگرا ستیزی را با خود آوردهایم. موردی در کانادا دیدم که طرف میترسید در محل کار نزد کارفرمای ایرانی خود بازگو کند که همجنسگرا است چون کارفرمای ایرانی نیز حاضر نیست به او دهد. چون میگوید اگر به تو کار بدم خدا خیر و برکت را از من میگیرد.