امنیت روانی کاربران دگرباش در فضای مجازی
هوداد طلوعی
بحث پیرامون امنیت زمانی مطرح میشود که خطر یا خطرهایی وجود داشته باشند. بنابراین برای دستیابی به امنیت٬ ابتدا نیازمند شناسایی بهتر خطراتی هستیم که امنیت روانی دگرباشان در فضای مجازی را تهدید میکنند. به بیانی دیگر شناخت بهتر خطرها باعث برنامهریزی بهتر برای حفظ امنیت خواهد بود.
شاید بتوان خطرات بالقوه را به دو گروه تقسیم بندی کرد: ۱. خطرهای فیزیکی ۲. خطرهای عاطفی
خطرهای فیزیکی شامل هر آنچیزی میشود که ممکن است به جسم٬ شرایط بیرونی و یا شرایط درونی فرد آسیب وارد کند. به عنوان مثال خطر دستگیری٬ کتک خوردن٬ مورد اخاذی گرفتن٬ مورد سو استفاده جنسی قرار گرفتن٬ خطر برملا شدن هویت جنسی/جنسیتی فرد نزد خانواده یا در محل کار٬ از دست دادن حمایت خانواده و منابع مالی٬ خطر دستگیری و شکنجه٬ و خطرهایی از این دست.
خطرهای عاطفی شامل هر آنچیزی میشود که ممکن است به احساسات فرد از نظر روانی آسیب وارد کند. به عنوان مثال خطر تحقیر شدن٬ مورد تمسخر واقع شدن٬ مورد تهمت قرار گرفتن٬ مورد نقد قرار گرفتن٬ طرد شدن٬ شکسته شدن حریم خصوصی فرد٬ و خطرهای اینچنینی.
در داخل ایران با توجه به شرایط نامطلوب دگرباشان٬ قوانین همجنسگراستیزانه٬ مشکلات اقتصادی و عدم استقلال مالی افراد٬ ممکن است خطرات فیزیکی و عاطفی با هم واقع شوند. به عنوان مثال٬ در قبیلههای بدوی انسانها نیازمند حمایت دیگر افراد قبیله بودند تا در صورت بروز خطرات فیزیکی همچون حمله قبیلهای دیگر٬ از حمایت متحدانشان برخوردار باشند. در این قبیلهها قوانینی که بطور منصفانه از جان و مال افراد در مقابل مهاجمان حمایت کنند وجود نداشتند.
بنابراین فرد پیوسته میبایست تلاش میکرد که علاقه هم قبیلههای خویش را نسبت به خودش بدست آورده و حفظ کند تا در مواقع بروز خطرهای فیزیکی از حمایت آنها برخوردار شود. در داخل ایران تقریبا شرایطی مشابه قبیلههای ابتدایی برقرار است. شرایطی که به اصطلاح از آن به قوانین جنگل نیز یاد میشود؛ به این معنی که قویترها میتوانند ضعیفتر ها را از بین ببرند. در چنین شرایطی مورد تهمت قرار گرفتن و طرد شدن علاوه بر خطر عاطفی٬ خطر فیزیکی هم به حساب میآیند.
البته فشارهای بینالمللی که پس از وقوع فجایع حقوق بشری ابتدای انقلاب و اعدامهای ناعادلانه٬ از سوی کشورهای قدرتمند بر ایران وارد شد٬ موجب شده است که رژیم اسلامی مجبور به رعایت نسبی برخی از تعهدات ایران در زمینه حقوق بشر٬ که از پیش از انقلاب به جای ماندهاند٬ بشود. اما با توجه به درهم تنیدگی خطرهای فیزیکی و عاطفی در ایران٬ و پیچیدگی چنان شرایطی٬ در اینجا فقط به خطرهای عاطفی که کاربران دگرباش را در فضاهای مجازی خارج از ایران تهدید میکنند خواهیم پرداخت.
در اینجا لازم است هویت مجازی تعریف شود. مطابق با نظریه اریکسون[1] تکلیف نوجوانان از سن ۱۳ تا ۱۹ سالگی تعریف هویت خود است٬ که در پاسخ به سوال من کیستم انجام میشود. افراد از داشتهها و خصوصیات مختلف خود برای تعریف این هویت استفاده میکنند. این داشتهها شامل نام فرد٬ تعلق وی به محله٬ شهر یا کشوری خاص٬ مذهبی خاص٬ مدارک تحصیلی٬ جایگاه اقتصادی-اجتماعی خانواده فرد و غیره است.خصوصیات نیز شامل ظاهر فرد٬ خصوصیات اخلاقی و رفتاری٬ علایق و غیره است.
با بوجود آمدن اینترنت و فراهم آمدن فضاهای مجازی این امکان به افراد داده شد تا خود را در فضاهای مجازی معرفی کرده و اقدام به دوستیابی و برقراری ارتباط با دیگران از این طریق نمایند. هویتی که فرد در فضای مجازی از خود ارایه میدهد٬ همان هویت مجازی مورد نظر این مطلب است.
در برخی موارد هویت مجازی و غیر مجازی[2] افراد شباهت زیادی با یکدیگر دارند٬ اما در مواردی دیگر تفاوت بسیاری بین این دو هویت وجود دارد. به عنوان مثال ممکن است فرد از تصویر واقعی خود و یا حتی نام واقعی خود در معرفی هویت مجازی خود استفاده نکند. گرچه ممکن است انگیزههایی مختلفی باعث بروز این پدیده باشد٬ اما آنچه مورد توجه این مطلب است مواردی است که فرد احساس میکند هویت وی در دنیای غیرمجازی از جذابیت لازم برخوردار نیست٬ بنابراین اقدام به خلق یا تعریف یک هویت مجازی میکند که امیدوار است جذاب و پذیرفتنی محسوب شود.
مطابق با هرم سلسله نیازهای مازلو[3] انسانها ابتدا نیازمند پذیرش در گروههای اجتماعی و سپس دوست داشته شدن و دریافت احترام از سوی آنها هستند. در حقیقت با توجه به این نیازهای عاطفی افراد است که مورد تمسخر و تحقیر قرار گرفتن در فضاهای مجازی٬ از جمله خطرات عاطفی به حساب میآیند. اریکسون تکلیف افراد از سن ۲۰ تا ۳۹ سالگی را برقراری صمیمیت در مقابل انزوا بیان میکند. به بیان ساده از جمله اهداف مهم زندگی افراد تعلق به یک گروه اجتماعی و برقراری روابط صمیمانه و دوستانه با افراد آن گروه است.
هویتهای جعلی در فضای مجازی از خود در برابر خطر طرد شدن یا مورد تمسخر قرار گرفتن محافظت می کنند. در صورتی که طرد یا تحقیر شوند٬ از یک سو خود را راضی میکنند که خود واقعیشان طرد یا تحقیر نشده٬ و از سوی دیگر میتوانند به راحتی پروفایل مجازی خود را از بین برده و با یک پروفایل دیگر از جای دیگری ظاهر بشوند. کسانی که هویت خود را بطور تحریف شدهای٬ مثلا تصاویر فتوشاپ شده٬ بهمراه خصوصیات ساختگی معرفی میکنند٬ سعی دارند لذت پذیرفته شدن و دوست داشته شدن را٬ هر چند در فضای مجازی باشد٬ تجربه کنند. البته چه در مورد گروه اول٬ چه گروه دوم٬ قادر نخواهند بود به راحتی روابط غیر مجازی با دیگران برقرار بکنند.
در مقابل٬ افرادی که هویت مجازیشان با هویت غیر مجازیشان از شباهت بالایی برخوردار است٬ از آسیبپذیری بالایی برخوردار هستند. چراکه در صورت مورد تحقیر٬ استهزا و یا تهمت قرار گرفتن٬ هویت غیر مجازی آنها نیز در خطر قرار میگیرد. در مقابل این آسیبپذیری اما٬ از این مزیت برخوردار هستند که قادرند با افرادی که از طریق مجازی آشنا شدهاند رابطه غیر مجازی نیز برقرار نمایند.
بنابراین امنیت روانی در فضای مجازی برای دگرباشان شامل بکار بردن راهکارهایی است که ایشان از خود در برابر مورد استهزا قرار گرفتن٬ تحقیر شدن٬ مورد توهین قرار گرفتن٬ و یا طرد شدن مراقبت کنند. در اینجا برای جلوگیری از طولانی شدن بحث بطور خلاصه به ایجاد امنیت در برابر استهزا و تحقیر پرداخته خواهد شد.
یکی از راههای به نسبت سریع٬ بررسی باورهای ما درباره استهزا و تحقیر است. یعنی آگاهی نسبت به باورهایی که هنگام مشاهده مطالب تحقیرآمیز یا استهزای خود٬ در ذهن ما فعال میشوند و باعث عذاب میشوند. نظریهپردازان مکتب شناختی میگویند هنگام رویارویی با وقایع بیرونی٬ یکسری باورهایی در ذهن ما فعال میشوند که بر اساس آنها عکسالعمل شکل میگیرد.
آلبرت الیس[4] اقدام به طبقه بندی باورهای غیر منطقی میکند. گروه اول باورهایی هستند که فرد خوشحال بودن خودش را منوط به تایید دیگران میدانند. فرد به خود میگوید من باید از سوی دیگران تایید بشوم. چنین نگرشی طبیعتا باعث عذاب مضاعف دگرباشان در برابر استهزا میشود. چرا که قبول گرایش جنسی یا هویت جنسیتی خودشان را نیز منوط به تایید دیگرانی میدانند که نه تنها قادر به پذیرش آنها نیستند٬ بلکه بسیاری از اوقات بطور دسته جمعی اقدام به استهزا آنها میکنند.
تغییر این باور به این صورت خواهد بود: اگرچه پذیرش من از سوی جامعه دلپذیر خواهد بود٬ اما خوشحالی من در زندگی منوط به پذیرش و تایید من از سوی تمامی افراد جامعه نیست. چه بسا حتی نزدیکان من نیز قادر به پذیرش و تایید من نباشند٬ بنابراین خوشحالی من حتی نمیتواند وابسته به تایید آنها باشد.
دستهی دیگری از باورهای غیر منطقی آنهایی هستند که بر اساسشان اگر فرد در یک سری از ارتباطات خودش شکست خورده است٬ تصور میکند که قطعا همیشه و همه جا در روابطش شکست خواهد خورد. این فاجعه انگاری و تعمیم وقایع باعث احساس ناکامی و بیچارگی در فرد میشود. چرا که عملا ما نمیتوانیم بطور کامل و در همه روابط خود موفق باشیم. حتی افراد مشهور٬ مانند ورزشکاران و هنرپیشهها نیز توسط همه دوست داشته نمیشوند و روابط ناموفق زیادی دارند.
بنابراین اگر دگرباشان در یک سری شرایطی مورد استهزا قرار میگیرند٬ به این معنی نیست که در همه جا و سراسر زندگی مورد استهزا قرار خواهند گرفت. البته صرف صحبت درباره این باورها قرار نیست منجر به تغییر یک شبه بشود٬ اما میتواند نقطه شروع خوبی در جهت رسیدن به امنیت روانی بیشتر باشد.
بنابراین گرچه نیاز به پذیرفته شدن طبیعی است٬ اما فاجعهانگاری استهزا و تمسخر٬ و تلاش در جهت اثبات خود به همگان٬ تصور و تلاشی غیر منطقی است. چه بسا که مطابق با نظریه بولبی[5] شکلدهی یک رابطه دلبستگی سالم با یک فردی که برایمان مهم است٬ میتواند باعث رشد و موفق در زندگی بشود. البته گاه حتی همان یک نفر هم در زندگی فرد وجود ندارد. در چنین شرایطی است که شکل دهی چنین رابطهای با یک روانکاو و یا مشاور میتواند موثر باشد٬ که در صورت موفقیت٬ در نهایت فرد از روانکاو و یا مشاور خود نیز مستقل میشود.
[1] Coles, R. (1970) The H. Erikson: The growth of his work. Boston: Little, Brown
[2] در این مطلب به عمد از مفهوم غیر مجازی بجای مفهوم واقعی استفاده شده است. زیرا واقعیت و واقعی مفاهیم انتزاعی هستند که به راحتی قادر به تعریف آنها نیستیم.
[3] Cherry, K. (2015). The Five Levels of Maslow’s Hierarchy of Needs. [online] About.com Education. Available at: http://psychology.about.com/od/theoriesofpersonality/a/hierarchyneeds.htm [Accessed 4 Jul. 2018]
[4] Ellis, A. (1994). Reason and Emotion in Psychotherapy (Rev. Ed.). Secaucus, NJ: Birscj Lane
[5] Bowlby, J. (1953). Child care and the growth of love. London: Penguin Books
متن منتشر شده در اینجا تنها به منظور ارایه اطلاعات مفید درباره موضوعات مورد بحث است. نظرات و عقاید نویسنده لزوما نظر و عقیده سازمان آوترایت نیست و مسئوليت مطالب مندرج در هر مطلب برعهدۀ نويسنده است.