«افراد دگرباش جنسی (همجنسگراها، دوجنسگراها، تراجنستیها و کوییرها) در جمهوری اسلامی ایران، به طور مضاعفی تحت آزار و اذیت قرار میگیرند. همچون خیلی از کشورهای دیگر، آنها از سوی جامعه، مایه ننگ شمرده و تنبیه میشوند؛ و حتی بدتر از آن، این سری اتفاقها از سوی خانواده، دوستان و نهادهای مدنی اتفاق میافتد. هرچند در ایران، زنان و مردان همجنسگرا و دوجنسگرا از سوی دولت، در سایه قرار میگیرند. مادامی که وجود و حضور این افراد توسط رهبران سیاسی و دینی به طور بیمنطقی انکار میشود، گرایشهای آنها جرمانگاری و به طور شدیدی مجازات میشوند. آنها از سوی جامعه توسط والدین، معلمها و دوستانشان تحت تعقیب قرار میگیرند، تنها به این خاطر که حکومت، آزادیای برای آنها قائل نیست و در حقیقت محرومیت این افراد را قانونی کرده و در مقابل بدرفتاریهای بیشتر آسیبپذیر رهایشان کرده است.
آزار و اذیت دگرباشان جنسی در ایران با ارجاع به احکام دینی، به طور مرسوم توجیه میشود. بااینوجود نه یک مذهب عالی و قطعا نه اسلام، هرگز نمیگوید که دیگری را تنها به خاطر هویتش مجازات کنید، یا به او آسیب برسانید. اسلام دین مهربانی، عدل الهی و همدردی است، حتی اگر برخی رهبران سیاسی از آن در سخنرانیهای خود به منظور گسترش نفرت، عدم تحمل یکدیگر و تحریک افکار افراطی استفاده کنند. اولین مسئولیت هر حکومت نوینی، حفظ و اشاعه حق زندگی، حق آزادی و حق امنیت شخصی برای تمامی شهروندانش است.
داستان “یوسف و فرهاد” به همان اندازه که زیباست، غمانگیز هم هست. داستان آنها یک نگاه کوتاهِ صمیمی و جذاب است به پیچیدگیهای جامعهای مانند ایران، هرچند که متاسفانه مشکلات یوسف عالمگیر و داستان رنجهای او در این جامعه بیاندازه متداول است.
روزی را میبینم که این داستان، دوران گذشته به ظاهر بیرحمانه و ناعادلانه را به یاد ما میآورد، روزی که سرهایمان را تکان میدهیم و آهی از آسودگی میکشیم؛ چرا که این لکه تاریک را از داستان زندگی انسانیمان زدودهایم. اما برای حالا، شما را دعوت میکنم به خواندن این داستان غمانگیز اما بینهایت رهاییبخش و تاثیرگذار، به عنوان یک تذکر تلخ که ما یک عالم کار داریم قبل از اینکه به آن نقطه برسیم.»
احمد شهید
گزارشگر مخصوص سازمان ملل در موضوع وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران
“In the Islamic Republic of Iran, members of the LGBTQ community are doubly persecuted. As in many countries, they are stigmatized by society and castigated — or worse — by family, friends, and social institutions. But in Iran, gay, lesbian, and bisexual individuals are also cast into the shadows by the State itself. When they are not being discursively wished out of existence by political and religious leaders, their orientation is criminalized and harshly punishable. They are chased from society by parents, teachers, and friends, only to find that the State offers no relief, and in fact sanctions their exclusion, leaving them vulnerable to further abuse.
The persecution of LGBTQ individuals in Iran is commonly justified by reference to religious precepts. But no great religion, and certainly not Islam, calls for harming or punishing another individual merely because of her or his identity. Islam teaches compassion, Divine justice, and empathy, even as some political leaders may use it to preach hate, intolerance, and vigilante justice. And the first responsibility of every modern State is to provide and protect the rights to life, liberty, and security of person for all individuals.
Yousef and Farhad is as beautiful as it is tragic. Their story offers an intimate and charming glimpse into the complexities of a society like Iran, but Yousef’s challenges are unfortunately all too universal, and his story all too common.
I look forward to the day when this tale will remind us of a seemingly cruel and unjust bygone era, when we will shake our heads but breathe a sigh of relief because we have left this dark blot on our human story far behind. For now, though, I invite you to treat this sad but touching and ultimately redemptive story as a poignant reminder that we have much work to do before we reach that point.”
Ahmed Shaheed
UN Special Rapporteur on the situation of human rights in the Islamic Republic of Iran
*درباره داستان مصور “یوسف و فرهاد” در اینجا بیشتر بخوانید…